خانه عناوین مطالب تماس با من

حرم دل

حرم دل

پیوندها

  • حکایت
  • حریم دل
  • من و تو
  • قلب یخی
  • همراه تو
  • راز عشق
  • حکایت ۴
  • داغ شقایق
  • خیمه محبان
  • عشاق الائمه
  • سکوی قرمز
  • نا کجا آباد من
  • فانوس خیس
  • کعبه شیدایی
  • شکوفه یاس
  • گذرا مثل خیال
  • حماسه و اشک
  • هزار و یک شب
  • عشق جهرم
  • دانلود-آموزش
  • فصل بی عشقی
  • یه گوله برف تنها
  • صد سال تنهایی
  • من و گذشته من

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • بعضى وقتا ...
  • برایت آرزو می کنم .............

بایگانی

  • آذر 1395 1
  • خرداد 1390 1
  • اردیبهشت 1390 1
  • فروردین 1390 1
  • اسفند 1389 2
  • اردیبهشت 1389 1
  • دی 1388 2
  • شهریور 1388 1
  • مرداد 1388 1
  • فروردین 1388 4
  • دی 1387 1
  • آذر 1387 2
  • آبان 1387 1
  • مهر 1387 1
  • شهریور 1387 1
  • مرداد 1387 1
  • تیر 1387 1
  • دی 1386 1
  • تیر 1386 1
  • اردیبهشت 1386 1
  • بهمن 1385 1
  • دی 1385 2
  • آذر 1385 3
  • آبان 1385 2
  • مهر 1385 2
  • شهریور 1385 1
  • تیر 1385 1
  • خرداد 1385 2
  • فروردین 1385 2
  • اسفند 1384 1
  • دی 1384 3
  • آذر 1384 5
  • آبان 1384 4
  • مهر 1384 2
  • شهریور 1384 3
  • مرداد 1384 3
  • تیر 1384 4
  • خرداد 1384 1
  • اردیبهشت 1384 2
  • فروردین 1384 3
  • اسفند 1383 7
  • بهمن 1383 1

آمار : 297476 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • بعضى وقتا ... یکشنبه 21 آذر 1395 17:44
    بعضی وقتا هست تو زندگی که دلت میخواد بفهمی کجای زندگیش هستی اصلا اونم تو رو میخواد و دلش میخواد باهات بمونه یا نه اصلا اونم مثه تو همه فکر و ذهنش درگیرت هست بهت یا نه،چون انقدر حرف رفتن و نموندن زد که نمیدونی به زور داره تحملت میکنه یا نه اونم میخواد که تو زندگیش باشی به خودت میگی بذار بعد مدت ها که اول من خودم و...
  • برایت آرزو می کنم ............. چهارشنبه 25 خرداد 1390 15:14
    برایت آرزو می کنم دلت به پهنای آسمان آبی با صفا باشد و صادق به وسعت اقیانوسهای عالم لبریزازعشق یکتا پرستی باشد و مجنون کسی که آفریدهستی را به وسعت عشق. آرزو می کنم همچو باران رحمت باشی و عطوفت،بر دلهای خسته وناامید. دلم برایت آرزو می کند که همیشه لبخند بر لبانت بنشیند و دوستانت افزون و دشمنانت سرشکسته گردند و خجل....
  • کاش هرگز نمی دیدم تورا ... پنج‌شنبه 8 اردیبهشت 1390 01:41
    کاش هرگز نمی دیدم تورا ..کاش انتهای امید زندگی می توانستم فراموشت کنم .. یا شبی چون آتش سوزان دل در فراز سینه خاموشت کنم ... کاش چون خواب گریزان از دیده ام نیمه شب ها یاد رویت می گریخت .. مرغ دل افسرده حال و بسته پر ..از دیار آرزویت می گریخت ...کاش از باغ خوش رویای تو دفتر اندیشه ام پر می گرفت ..فارغ از اندیشه ی هجران...
  • چه خبر از دل تو ؟ پنج‌شنبه 11 فروردین 1390 20:46
    چه خبر از دل تو ؟ نفسش مثل نفسهای کوچک دل من می گیرد ؟ یا به یک خنده ی چشمان پر از ناز کسی میمیرد ؟ چه خبر از دل تو ؟ دل مغرور تو هم مثل دل عاشق من می گیرد ؟ مثل رؤیای رسیدن به خدا ..... همه شب تا به افق دل من نیز آزادگی قلب تو .... پر می گیرد ؟ چه خبر از دل تو ؟
  • سال نو مبارک ... پنج‌شنبه 26 اسفند 1389 21:58
    بوی جان می آید اینک از نفس های بهار دستهای پر گل اند این شاخه ها ؛ بهر نثار با پیام دلکش " نوروزتان پیروز باد " با سرود تازه " هر روزتان نوروز باد " شهر سرشار است از لبخند ؛ از گل ؛ از امید تا جهان باقی ست این آئین جهان افروز باد سال نو مبارک
  • تقدیم به تو ... پنج‌شنبه 26 اسفند 1389 21:36
    به کجا چنین شتابان؟ گون از نسیم پرسید - دل من گرفته زاین جا هوس سفر نداری ز غبار این بیابان؟ - همه آرزویم اما چه کنم که بسته پایم. به کجا چنین شتابان؟ - به هر آن کجا که باشد به جز این سرا، سرایم - سفرت به خیر اما تو و دوستی، خدا را چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی به شکوفه‌ها، به باران برسان سلام ما را شعر از :...
  • رد پای عشق سه‌شنبه 21 اردیبهشت 1389 21:12
    در کشاکش شبهای بی ستاره و روزهای ابری .......... چشمانم هنوز دنبال اثری از او می گردد ........ نشانه ای که مرا رهنمون شود بسوی آنچه با تمام وجود می طلبم . از حصار تنهائیم که بیرون می خزم.......... سرما تا مغز استخوانم پیش می رود و چنان سردم می شود که گویا هرگز گرم نخواهم شد ........ اما باز هم می خواهم به دنبال آن بی...
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 15 دی 1388 00:04
    در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع روز و شب خوابم نمی آید به چشم غم پرستم بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع
  • یا ابا عبدالله ... چهارشنبه 9 دی 1388 15:42
    عالم همه قطره اند و دریاست حسین خوبان همه بنده اند و مولاست حسین ترسم که شفاعت کند قاتل خویش از بس که کرم دارد و آقاست حسین
  • ندبه یکشنبه 8 شهریور 1388 06:29
    مهر آفرینا! تو خود فرموده ای : " ادعونی استجب لکم " و نیز فرموده ای: " و اذا سألک عبادی عنی فانی قریب " و به بیچارگان امید داده ای که: " امّن یجیب المضطر اذا دعاه؟ " و ما اکنون در تاریکستان غیبت، در دوری از خورشیدمان و در گمراهی و بدعتها و ظلالتهایمان، مگر نه که مضطریم و تو بر دعای مضطر...
  • کجایی؟!!!! جمعه 2 مرداد 1388 03:39
    کجایی ای دستگیر تنها ماندیم، در نابودها بودنی نیافتیم نیمی از آمدنت ترس دارند و نیمی تردید و اندکی با حضور قلب، آمدنت را طلب ‏می‌کنند تنهاییم و قدمهایمان یارای رفتن ندارد‏ هر آن وجود منجی‌ات را بیشتر خواهانیم ما را به حال خود وامگذار ما را دستگیری جز تو نیست هان ای پرنده انسان باز ای به این پست خاک و ما را رهنمون باش
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 5 فروردین 1388 11:45
    دوستت دارم کمتر از خدا و بیشتر از خودم چون به خدا ایمان دارم و به تو احتیاج!! دستانم تشنه ی دستان توست شانه هایت تکیه گاه خستگی هایم با تو می مانم بی آنکه دغدغه های فردا داشته باشم زیرا می دانم فردا بیش از امروز دوستت خواهم داشت می دانم روزی با تن خسته و خیس ، سوار بر قطرات درشت باران بر ناوادنهای چشمم فرود می آیی در...
  • ... سه‌شنبه 4 فروردین 1388 13:28
    به او بگویید دوستش دارم، به او که قلبش به وسعت دریاییست که قایق کوچک دل من درآن غرق شده، به او که مرا از این زمین خاکی به سرزمین نور و شعر و ترانه برد، و چشمهایم را به دنیایی پر از زیبایی باز کرد کسی هست درین شهر هواخواه نگاهت نشسته است نگاهی غریبانه به راهت مبادا که نیایی... آنقدر رفته ای که تمام درهای باز مانده به...
  • دعا ... دوشنبه 3 فروردین 1388 14:23
    دعا می کنم که هیچ گاه چشم های کهربایی تو را در انحصار قطره های اشک نبینم و تو برایم دعا کن که ابر چشم هایم همیشه برای تو ببارد. دعا می کنم که لبانت را فقط در غنچه های لبخند ببینم و تو برایم دعا کن که هرگز بی تو نخندم. دعا می کنم که دستانت که وسعت آسمان و پاکی دریا و بوی بهار را دارد همیشه از حرارت عشق گرم باشد و تو...
  • [ بدون عنوان ] شنبه 1 فروردین 1388 15:58
    بهار آمده از راه ای بهار دل ……….. بیا که بی تو دل خسته ام بهار ندارد در این بهارکه دیدار لاله هست دل انگیز…بیاکه غیر غم هجر،لاله زار ندارد دمی مرد سواره ی حجازجلوه گری کن…….که آسمان چون تو تکسوار ندارد
  • ............. دوشنبه 9 دی 1387 23:30
    باز این چه شورش است که در خلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است این صبح تیره باز دمید از کجا کزو کار جهان و خلق جهان جمله در هم است گویا طلوع می‌کند از مغرب آفتاب کاشوب در تمامی ذرات عالم است گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست این رستخیز عام...
  • اعجاز خلقت ... چهارشنبه 27 آذر 1387 19:20
    تاریخ مثل ساقی کوثر نداشته است اعجاز خلقت است و برابر نداشته است وقت طواف دور حرم فکر می کنم این خانه بی دلیل ترک بر نداشته است دیدیم در غدیر که دنیا به جز علی آیینه ای برای پیامبر نداشته است سوگند می خورم که نبی شهر علم بود شهری که جز علی در دیگر نداشته است طوری ز چهار چوب در قلعه کنده شد انگار قلعه هیچ زمان در...
  • الهی .... جمعه 8 آذر 1387 22:12
    الهى ! به کبریائیت ‏سوگند که از ثیاب فقر فخر دارم و از فاخر شرم ، که در آن همرنگ بینوای دل شکسته ام و در این ؛ بیم دل شکستن است چه کنم که در این اوان بى اساس " لولا اللباس لا لتبس الامر على اکثر الناس " . الهى ! لذت گرسنگى را در کامم برکت ده . الهى ! حشر با عالم خیال که اینقدر لذیذ است‏ حشر با عالم عقل چه...
  • کجایی .... ؟ سه‌شنبه 28 آبان 1387 07:19
    کجایی ای دستگیر تنها ماندیم، در نابودها بودنی نیافتیم نیمی از آمدنت ترس دارند و نیمی تردید و اندکی با حضور قلب، آمدنت را طلب ‏می‌کنند تنهاییم و قدممان یارای رفتن ندارد‏ هر آن وجود منجی‌ات را بیشتر خواهانیم ما را به حال خود وامگذار ما را دستگیری جز تو نیست هان ای پرنده انسان باز ای به این پست خاک و ما را رهنمون باش
  • سلام بر آل یاسین .... چهارشنبه 17 مهر 1387 17:06
    سلام بر آل یاسین! سلام بر تو که ندیده تو را عاشق شدیم. دلبرا ! چمن چمن نرگسان بر آستانت خیمه زدند و در اشتیاق جمعه موعود گریبان می درند. نسیم نسیم در پی تو می وزند تا یک پیچک موی تو را بنوازند. عندلیب عندلیب نغمه کنان بال می سایند که واژه ای از اشعار تو را بربایند. موعودا بیا ! و دستان ما را بگیر و تا عرش خدا بالا بر...
  • اگر ... یکشنبه 24 شهریور 1387 01:16
    اگر روزی او را ببینم .... به او می گویم چه زیبا مولا علی علیه السلام فرمود: " الانتظار الشدالموت" انتظار شدیدتر از مرگ است. ای عدل منتظر و ای حاضر ناظر، چشم ها به تو دوخته شده و منتظران حقیقت، همچو شمعی تا صبح ظهور درغم هجرانت می سوزند. چه سخت و گران است بر من اینکه ببینم همه خلق را و ترابینم:" عزیز علی...
  • یا ابا صالح ... شنبه 19 مرداد 1387 12:37
    نمی دانم کی خواهی آمد ، آشنای دل ! تویی که هنوز به حقیقت نمی دانم کیستی ؟ تویی که یک روز غروب بر حاشیه دلم قدم می گذاری واحساس حضورت مرا قلقلک می دهد . همه نوشته ها تو را گفته اند و همه کتاب ها تو را خوانده اند ، ولی کمتر چشمی تو را در خواب دیده است . تو سرچشمه بهترین های عالم هستی ، مرا خوب می شناسی ، ولی من هنوز نمی...
  • سلام بر مهدی موعود ... پنج‌شنبه 6 تیر 1387 14:07
    مولا !!! می خواهم حدیث پریشانی دل را بنگارم اما سیلابه های اشک امان از کفم ربوده است. می خواهم حکایت جنون آمیز دلدادگیم را واگویم ولی گره های بغض گلویم را فشرده است. می خواهم منتظر بمانم و بارانتظار را همچنان بر دوش کشم اما چه کنم که سنگینی این بار پشتم را خمیده است. ای رحمت عالمیان! و ای تتمه دور زمان! دیگر بس است...
  • کى رفته‏ اى...؟! شنبه 15 دی 1386 00:26
    کى رفته‏اى ز دل ، که تمنا کنم تو را ؟! کى بوده‏اى نهفته ، که پیدا کنم تو را ؟! غیبت نکرده‏اى ، که شوم طالب حضور پنهان نگشته‏اى ، که هویدا کنم تو را با صد هزار جلوه برون آمدى ، که من با صد هزار دیده تماشا کنم تو را بالاى خود در آینه چشم من ببین تا با خبر ز عالم بالا کنم تو را مستانه کاش ! در حرم و دیر بگذرى تا قبله‏گاه...
  • تو می آیی !!!!! جمعه 1 تیر 1386 12:50
    هر روز به جاده آبی نگاه می کنم و در انتظار قاصدکی می نشینم که قرار است خبر گامهای تو را برای من بیاورد، گامهای استوار و دستهای سبزت را. اگر بیایی، چشمهایم را سنگفرش راهت خواهم کرد. تو می آیی و در هر قدم، شاخه ای از عاطفه خواهی کاشت و قاصدکی را آزاد خواهی کرد. تو می آیی و روی هر درخت پر شکوه لانه ای از امید برای...
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 5 اردیبهشت 1386 23:42
    اگر آن طایر قدسی ز درم باز آید عمر بگذشته به پیرایه سرم باز آید دارم امید بر این اشک چو باران که دگر برق دولت که برفت از نظرم باز آید آن که تاج سر من خاک کف پایش بود از خدا می طلبم تا به به سرم باز آید گر نثار قدم یار گرامی نکنم گوهر جان به چه کار دگرم باز آید
  • زمزمه با یار .. پنج‌شنبه 26 بهمن 1385 18:32
    ای باغ آرزوهاى من ! مرا ببخش که آداب نجوا نمی ‏دانم مر ا ببخش که در پرده خیالم ، رشته کلمات ، سر رشته خود را از کف داده‏اند و نه از این رشته سر می ‏تابند و نه سر رشته را می ‏یابندعمرى است که اشک هایم را در کوره حسرت ها انباشته‏ ام و انتظار جمعه‏اى را می ‏کشم که جویبار ظهورت از پشت‏ کوه‏هاى غیبت‏ سرازیر شود ، تا آن...
  • شهر دل ... چهارشنبه 20 دی 1385 13:57
    در کوچه های شهر دلم ، نسیم عطر دل انگیزت پیچیده است و بهار بهار شکوفه از در و دیوار می بارد . آسمانش از موج موج نگاهت ، آبی آبی است و خورشید ، خورشید نور عشق بر شهر می پاشد . در هر کوی و برزنش درخت درخت مهر تو روییده . و جویبار جویبار امید بر پایشان جاری است ؛ امید آمدن تو ... شهر دلم آباد است از یاد تو و سرمست از نام...
  • تو ... چهارشنبه 6 دی 1385 23:25
    تو کیستی که من اینگونه بی تو بی تابم ؟ شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم تو چیستی که من از موج هر تبسم تو بسان قایق سرگشته روی گردابم
  • خدایا !!! چهارشنبه 29 آذر 1385 15:14
    خدایا! ممنونم که هر زمان که تو را از یاد برده و حضور سبزت را در کنارم فراموش کرده ام با نازل کردن بلایی کوچک مرا متوجه خود ساخته ای تا به یاد آورم که در برابر اراده بی انتهایت هیچ چیز تاب ایستادگی ندارد! خدایا! از این که می بینم بزرگی چون تو، همواره مرا زیر نظر دارد و هرگز فراموشم نمی کند سخت به خود می بالم...
  • 81
  • صفحه 1
  • 2
  • 3